دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
* لطفاً زندگینامه علمی خود را برای ما شرح دهید ؟
درسال 1313 هجری شمسی در روستای دینان اصفهان، متولد شدم. تحصیلات ابتدایی را درهمان روستا گذراندم. پس از آن، علی رغم مخالفت خانواده ام، مقدمات علوم دینی ، شامل : صرف و نحو، منطق، معانی ، بیان و همچنین بخشی از فقه را در مدرسه " میناور" اصفهان فراگرفتم. سپس در حوزه علمیه قم ، حدود یک سال در محضر آیت ا... بروجردی و بعد از آن در مکتب استادان دیگر، درس فقه واصول را تا سطوح خارج ادامه دادم. در همان سالها، به دلیل علاقه ام به فلسفه ، در کلاسهای درس روزانه و نیز خصوصی مرحوم علامه طباطبایی، به طور مستمر، شرکت می کردم. سپس به تهران آمدم و در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی، مطالعاتم را ادامه دادم.
*به نظر شما فلسفه چیست ؟
نمی توان تعریفی جامع و کامل ، که مورد قبول همگان باشد، از فلسفه ارائه داد. اما به نظر من، فلسفه اندیشیدن در اساسی ترین مسائل هستی است.
* آیا حکمت علمی ملاصدرا، آ خرین دستاورد فلسفه اسلامی است ؟
بله – حکمت ملاصدرا نظام فلسفی منسجمی است که پس از او رشد چندانی نکرده و در حد تعلیقه نویسی باقی مانده است.
* شما قبلاً در مصاحبه ای گفته اید : فلسفه در جایی زنده می ماند که پرسش و نقد و گفتگو وجود داشته باشد . نقد فلسفه صدرایی را چگونه ارزیابی می کنید ؟
فلسفه صدرایی را افراد بسیاری نقد کرده اند. برای مثال ، برخی متکلمان از لحاظ دینی آن را نقد کرده اند و یا حکیم جلوه که از حکمای پس از ملاصدرا است نقدهای بسیاری دارد . همچنین علامه طباطبایی ، که حکیمی صدرایی است ، تعلیقه ای بر آثار او نوشته است . اما همانگونه که قبلاً هم اشاره کردم ، این نقدها، مکتب فلسفی تازه ای به وجود نیاوردند. اما آنچه درباره حیات فلسفه گفته ام، به مطرح شدن پرسشهایی از اساسی ترین مسائل هستی مربوط می شود که تضمین کننده بقای فلسفه در جامعه پرسشگر است.
*آیا شما در جایگاه فیلسوف مسلمان و معاصر به بازنگری در اندیشه و حکمت صدرایی معتقد هستید ؟
من نه تنها به بازنگری در اندیشه های ملاصدرا ، بلکه به بازاندیشی و نقد - البته به دور از غرض - تمامی اندیشه های فلسفی اعتقاد دارم.
* در گذشته متکلمان ، با طرح پرسش ، فیلسوفان را به تفکر و تعمق در اندیشه های فلسفی خود وادار می کردند . نظر شما در این مورد چیست ؟
من این کار را تایید می کنم. در واقع نتیجه پاسخ فیلسوفان به نکته سنجیها و خرده گیریهای متکلمان و البته برخی سطحی نگریهای آنها می باشد که امروزه مجموعه ای به نام فلسفه اسلامی را پیش روی ما قرار داده است.
* آیا تاکنون در آثار خود، به بررسی تعامل بین علوم تجربی و فلسفه اسلامی پرداخته اید ؟
خیر – اما گاهی به مقایسه آراء و اندیشه های متفکران اسلامی با فیلسوفان امروزی پرداخته ام. برای مثال هایدگر، زمان را مقدار وجود به مقدار حرکت می داند. این موضوع در اندیشه های ابوالبرکات در قرن پنجم هجری نیز به چشم می خورد.
* ارزیابی شما از فلسفه معاصر غرب چیست ؟
از آنجا که پیشرفت علم و فناوری در جهان غرب با سرعت شگفت انگیزی صورت می گیرد، فلسفه معاصر غرب نیز از این تحولات سریع برکنار نمی ماند و موضع ثابت و معینی نمی پذیرد. نظریه های تازه ای مرتباً مطرح می شوند و تا مدتی دوام می آورند اما دوباره جای خود را به نظریه های تازه تری می دهند.
* به نظر شما چه ارتباطی بین دین ، عرفان و فلسفه وجود دارد ؟
می دانیم که این سه واژه از لحاظ صوری و محتوایی متفاوت اند، اما نقاط مشترکی هم دارند. می توان از فلسفه به دین ، از دین به فلسفه، از فلسفه به عرفان و از عرفان به هر دوی آنها راه پیدا کرد . همچنین می توان با نگاه عرفانی به فلسفه ، با نگاه فلسفی به عرفان و با هردو نگاه به دین نگریست.
* تعریف عرفان چیست ؟
برای عرفان نیز مانند فلسفه نمی توان تعریف جامعی ارائه داد. اما اگر بخواهیم عرفان مذهبی را از زبان عارفان تعریف کنیم، عرفان، مشاهده و معرفت حق تعالی براساس تجلیات اوست.
* به کدام فیلسوف مسلمان علاقه بیشتری دارید ؟
پاسخ به این سئوال برایم دشوار است. اما در بین همه فیلسوفان مسلمان به ابن سینا علاقه خاصی دارم. به این دلیل که آنچه دیگران به طور مفصل بیان کرده اند را به شکل موجز در اندیشه های او می توان یافت.
* شما درباره غزالی و شیخ اشراق تالیفاتی دارید، اما درباره ملاصدرا چنین نیست. آیا دلیل خاصی دارید ؟
من برای هرکدام از تالیفاتم انگیزه ای اشتم. به طور مثال در اندیشه های غزالی به تناقضی برخورد کردم که برای رفع آن همه آثار او را مطالعه کردم و نتیجه اش، تالیف یک کتاب شد. از آنجا که درباره فلسفه شیخ اشراق ، از 800 سال پیش تاکنون فقط تعداد انگشت شماری کتاب تألیف شده و به بیانی می توان گفت این فیلسوف مهجور مانده است، تصمیم گرفتم کتابی درباره او بنویسم. اما اندیشه های ملاصدرا به قدر کافی نزد اهل فلسفه شناخته شده است و نیاز به معرفی ندارد.
* به نظر شما نخبه چه کسی است؟
نخبه یعنی دگراندیش. در واقع کسانی که از سطح متعارف بالاتر رفته و اندیشه ای فراتر از روزمرگی دارند.